English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1806 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
learning curve U منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
curving U منحنی نمودار بالیستیکی
curves U منحنی نمودار بالیستیکی
curve U منحنی نمودار بالیستیکی
profiles U برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiling U برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profile U برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiled U برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
addressing U استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
hydrograph U منحنی ابگذری برحسب زمان
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
decay curves U منحنی نمایش کاهش تشعشعات اتمی در زمان معین
pert chart U نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
link U تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
order processing time U زمان انجام سفارش
course of dealing U زمان انجام معامله
lead time U زمان انجام سفارش
procurement lead time U زمان انجام خرید
lead time U زمان انجام کار
internal lead time U زمان انجام سفارشهای داخلی
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
get around to <idiom> U بالاخره زمان انجام کاری را یافتن
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
read U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
work load U مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
duration U براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
high time <idiom> U زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
fix U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
shorten U کوتاهتر کردن
shortened U کوتاهتر کردن
shortens U کوتاهتر کردن
curvilineal U دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
i/o U پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
future perfect tense U زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
block diagram U نمودار بلوکی نمودار کلی
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
shorter U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive length course U زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
executive course U زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
shortest U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
acey deucy U کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
evolute U بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
lay up U ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
lead curve U خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
curves U خط منحنی منحنی مسیر
curving U خط منحنی منحنی مسیر
curve U خط منحنی منحنی مسیر
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
idle U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
iso product curve U منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
augmenting U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
outsides U اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outside U اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
beach diagram U طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
themes U مطلب
punch-line U لب مطلب
theme U مطلب
punch line U لب مطلب
subjected U مطلب
thought U سر مطلب
thoughts U سر مطلب
subjects U مطلب
afair U مطلب
subject U مطلب
topics U مطلب
punch-lines U لب مطلب
labels U مطلب
labelled U مطلب
labeling U مطلب
criteria U مطلب
label U مطلب
subjecting U مطلب
topic U مطلب
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
unsettling U آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
subjected U مطلب زیرموضوع
label prefix U پیشوند مطلب
label alignment U هم ترازی مطلب
root of the matter U اصل مطلب
subjects U مطلب زیرموضوع
subjecting U مطلب زیرموضوع
precis U چکیده مطلب
principals U مطلب مهم
enjambment U ادامهء مطلب
matters U مطلب چیز
subject matter U مطلب موضوع
gist U مطلب عمده
the point [of the matter] U اصل مطلب
press releases U مطلب مطبوعاتی
the salient point <idiom> U اصل مطلب
subject U مطلب زیرموضوع
press release U مطلب مطبوعاتی
clipped speech U حذف مطلب
principal U مطلب مهم
issues U صدور مطلب
matter U مطلب چیز
issued U صدور مطلب
issue U صدور مطلب
mattered U مطلب چیز
mattering U مطلب چیز
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
to overleap oneself U از مطلب پرت شدن
round about U دور سر گرداندن مطلب
under pledge of secrecy U با قول کتمان مطلب
comprehension test U ازمون فهم مطلب
Lets get to the point. U بپردازیم به اصل مطلب
that is not the case U مطلب چنین نیست
The crux of the matter . The quintessence. U جان کلام ( مطلب )
Lets pass on (proceed) to the main issue. U برویم سر مطلب اصلی
cliff-hanger U مطلب یا داستان جالب
cliff hanger U مطلب یا داستان جالب
hit the bull's-eye <idiom> U به اصل مطلب رسیدن
cliff-hangers U مطلب یا داستان جالب
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
hugger mugger U تنهایی مطلب محرمانه
repeating label U برچسب یا مطلب مکرر
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
the matter is perplexed U مطلب پیچیده است
covenants U که بین طرفین مبادله می گردد
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
covenant U که بین طرفین مبادله می گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy . <proverb> U بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
reductase U دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
The earth moves round the sun . U زمین بدور خورشید می گردد
you must have know this U حتما` این مطلب را شمامیدانستید
the matter was kept private U مطلب را پوشیده نگاه داشتند
overtype mode U حالت تایپ روی مطلب
typeover mode U حالت تایپ روی مطلب
To wonder from the main topic. U از مطلب اصلی دور افتادن
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
contraposition U قلب مطلب بطریق منفی
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself] U این مطلب بخودی خود
point of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
item of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
circumgyration U دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
for brevity's sake U از بهر کوتاه کردن مطلب
the point is U اصل مطلب این است
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
Everything goes back to its origin . <proverb> U باز گردد به اصل خود هر چیز .
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
the face remains U مطلب همانست که هست فرق نمیکند
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presents U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1time is prceious it has great
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
3service times
3service times
3service times
1confinement factor
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com